کلاس 103

قالب پرشین بلاگ


کلاس 103
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کلاس 103 و آدرس 103.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





اعجاز قرآن

در اينكه قرآن كريم براى اثبات معجزه بودنش بشر را تحدى كرده هيچ حرفى و مخالفى‏نيست، و اين تحدى، هم در آيات مكى آمده، و هم آيات مدنى، كه همه آنها دلالت دارد بر اينكه قرآن‏آيتى است معجزه، و خارق، حتى آيه قبلى هم كه مى‏فرمود: (و ان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله)الخ، (1) استدلالى است بر معجزه بودن قرآن، بوسيله تحدى، و آوردن سوره‏اى‏نظير سوره بقره، و بدست‏شخصى بى سواد مانند رسول خدا(ص)، نه اينكه مستقيما و بلا واسطه‏استدلال بر نبوت رسول خدا(ص)باشد، بدليل اينكه اگر استدلال بر نبوت آن جناب باشد، نه برمعجزه بودن قرآن، بايد در اولش مى‏فرمود: (و ان كنتم فى ريب من رسالة عبدنا، اگر در رسالت‏بنده ما شك داريد)، ولى اينطور نفرمود، بلكه فرمود: اگر در آنچه ما بر عبدمان نازل كرده‏ايم شك‏داريد، يك سوره مثل اين سوره را بوسيله مردى درس نخوانده بياوريد، پس در نتيجه تمامى‏تحدى‏هائيكه در قرآن واقع شده، استدلالى را ميمانند كه بر معجزه بودن قرآن و نازل بودن آن ازطرف خدا شده‏اند، و آيات مشتمله بر اين تحديها از نظر عموم و خصوص مختلفند، بعضى‏ها درباره يك سوره تحدى كرده‏اند، نظير آيه سوره بقره، و بعضى بر ده سوره، و بعضى بر عموم قرآن وبعضى بر خصوص بلاغت آن، و بعضى بر همه جهات آن.يكى از آياتيكه بر عموم قرآن تحدى‏كرده، آيه: (قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان ياتوا بمثل هذا القرآن، لا ياتون بمثله و لو كان‏بعضهم لبعض ظهيرا) (2) است كه ترجمه‏اش گذشت، و اين آيه در مكه نازل شده، و عموميت تحدى‏آن جاى شك براى هيچ عاقلى نيست.

(اعجاز قرآن فقط از نظر اسلوب كلام يا جهتى ديگر از جهات، به تنهائى نيست)

پس اگر تحديهاى قرآن تنها در خصوص بلاغت و عظمت اسلوب آن بود، ديگر نبايد ازعرب تجاوز ميكرد، و تنها بايد عرب را تحدى كند، كه اهل زبان قرآنند، آنهم نه كردهاى عرب، كه‏زبان شكسته‏اى دارند، بلكه عربهاى خالص جاهليت و آنها كه هم جاهليت و هم اسلام را درك‏كرده‏اند، آن هم قبل از آنكه زبانشان با زبان ديگر اختلاط پيدا كرده، و فاسد شده باشد، و حال‏آنكه مى‏بينيم سخنى از عرب آن هم با اين قيد و شرطها بميان نياورده، و در عوض روى سخن‏بجن و انس كرده است، پس معلوم ميشود معجزه بودنش تنها از نظر اسلوب كلام نيست.

و همچنين غير بلاغت و جزالت اسلوب، هيچ جهت ديگر قرآن به تنهائى مورد نظر نيست، و نميخواهد بفهماند تنها در فلان صفت معجزه است مثلا در اينكه مشتمل بر معارفى است‏حقيقى، و اخلاق.فاضله، و قوانين صالحه، و اخبار غيبى، و معارف ديگريكه هنوز بشر نقاب از چهره آن‏بر نداشته، معجزه است، چون هر يك از جهات را يك طائفه از جن و انس مى‏فهمند، نه همه آنهاپس اينكه بطور مطلق تحدى كرد، (يعنى فرمود: اگر شك داريد مثلش را بياوريد)، و نفرمود كتابى‏فصيح مثل آن بياوريد، و يا كتابى مشتمل بر چنين معارف بياوريد، مى‏فهماند كه قرآن از هر جهتى‏كه ممكن است مورد برترى قرار گيرد برتر است، نه يك جهت و دو جهت.

بنا بر اين قرآن كريم هم معجزيست در بلاغت، براى بليغ‏ترين بلغاء و هم آيتى است فصيح، براى فصيح‏ترين فصحاء و هم خارق العاده‏ايست براى حكماء در حكمتش، و هم سرشارترين‏گنجينه علمى است معجزه‏آسا، براى علماء و هم اجتماعى‏ترين قانونى است معجزآسا، براى قانون‏گذاران، و سياستى است بديع، و بى سابقه براى سياستمداران و حكومتى است معجزه، براى‏حكام، و خلاصه معجزه‏ايست براى همه عالميان، در حقايقى كه راهى براى كشف آن ندارند، مانندامور غيبى، و اختلاف در حكم، و علم و بيان.

از اينجا روشن ميشود كه قرآن كريم دعوى اعجاز، از هر جهت براى خود مى‏كند، آنهم‏اعجاز براى تمامى افراد جن و انس، چه عوام و چه خواص، چه عالم و چه جاهل، چه مرد و چه‏زن، چه فاضل متبحر و چه مفضول، چه و چه و چه، البته بشرطى كه اينقدر شعور داشته باشد كه‏حرف سرش شود.

براى اينكه هر انسانى اين فطرت را دارد كه فضيلت را تشخيص دهد، و كم و زياد آنرابفهمد پس هر انسانى ميتواند در فضيلت‏هائى كه در خودش و يا در غير خودش سراغ دارد، فكركند، و آنگاه آنرا در هر حديكه درك مى‏كند، با فضيلتى كه قرآن مشتمل بر آنست مقايسه كند، آنگاه بحق و انصاف داورى نمايد، و فكر كند، و انصاف دهد، آيا نيروى بشرى ميتواند معارفى‏الهى، و آن هم مستدل از خود بسازد؟بطوريكه با معارف قرآن هم سنگ باشد؟و واقعا و حقيقتامعادل و برابر قرآن باشد؟و آيا يك انسان اين معنا در قدرتش هست كه اخلاقى براى سعادت بشرپيشنهاد كند، كه همه‏اش بر اساس حقايق باشد؟و در صفا و فضيلت درست آنطور باشد كه قرآن‏پيشنهاد كرده؟!و آيا براى يك انسان اين امكان هست، كه احكام و قوانينى فقهى تشريع كند، كه‏دامنه‏اش آنقدر وسيع باشد، كه تمامى افعال بشر را شامل بشود؟و در عين حال تناقضى هم در آن‏پديد نيايد؟و نيز در عين حال روح توحيد و تقوى و طهارت مانند بند تسبيح در تمامى آن احكام ونتائج آنها، و اصل و فرع آنها دويده باشد؟

و آيا عقل هيچ انسانيكه حد اقل شعور را داشته باشد، ممكن ميداند كه چنين آمارگيرى‏دقيق از افعال و حركات و سكنات انسانها، و سپس جعل قوانينى براى هر حركت و سكون آنان، بطوريكه از اول تا باخر قوانينش يك تناقض ديده نشود از كسى سر بزند كه مدرسه نرفته باشد، ودر شهرى كه مردمش با سواد و تحصيل كرده باشند، نشو و نما نكرده باشد، بلكه در محيطى ظهوركرده باشد، كه بهره‏شان از انسانيت و فضائل و كمالات بى شمار آن، اين باشد كه از راه‏غارتگرى، و جنگ لقمه نانى بكف آورده، و براى اينكه بسد جوعشان كافى باشد، دخترانرا زنده‏بگور كنند، و فرزندان خود را بكشند، و به پدران خود فخر نموده، مادران را همسر خود سازند، و بفسق و فجور افتخار نموده، علم را مذمت، و جهل را حمايت كنند، و در عين پلنگ دماغى وحميت دروغين خود، تو سرى خور هر رهگذر باشند، روزى يمنى‏ها استعمارشان كنند، روز ديگرزير يوغ حبشه در آيند، روزى برده دسته جمعى روم شوند، روز ديگر فرمانبر بى قيد و شرط فارس‏شوند؟آيا از چنين محيطى ممكن است چنين قانون‏گذارى برخيزد؟

و آيا هيچ عاقلى بخود جرئت ميدهد كه كتابى بياورد، و ادعاء كند كه اين كتاب هدايت تمامى‏عالميان، از بى سواد و دانشمند و از زن و مرد و از معاصرين من و آيندگان، تا آخر روزگار است، وآنگاه در آن اخبارى غيبى از گذشته و آينده، و از امتهاى گذشته و آينده، نه يكى، و نه دو تا، آنهم دربابهاى مختلف، و داستانهاى گوناگون قرار داده باشد، كه هيچيك از اين معارف با ديگرى‏مخالفت نداشته، و از راستى و درستى هم بى بهره نباشد، هر قسمتش قسمت‏هاى ديگر را تصديق‏كند؟!

و آيا يك انسان كه خود يكى از اجزاء عالم ماده و طبيعت است، و مانند تمامى موجودات‏عالم محكوم به تحول و تكامل است، ميتواند در تمامى شئون عالم بشرى دخل و تصرف نموده، قوانين، و علوم، و معارف، و احكام، و مواعظ، و امثال، و داستانهائى در خصوص كوچكترين وبزرگترين شئون بشرى بدنيا عرضه كند، كه با تحول و تكامل بشر متحول نشود، و از بشر عقب‏نماند؟و حال و وضع خود آن قوانين هم از جهت كمال و نقص مختلف نشود، با اينكه آنچه عرضه‏كرده، بتدريج عرضه كرده باشد و در آن پاره‏اى معارف باشد كه در آغاز عرضه شده، در آخردو باره تكرار شده باشد، و در طول مدت، تكاملى نكرده تغيرى نيافته باشد، و نيز در آن فروعى‏متفرع بر اصولى باشد؟با اينكه همه ميدانيم كه هيچ انسانى از نظر كمال و نقص عملش بيك حال‏باقى نمى‏ماند، در جوانى يك جور فكر مى‏كند، چهل‏ساله كه شد جور ديگر، پير كه شد جورى‏ديگر.

پس انسان عاقل و كسى كه بتواند اين معانى را تعقل كند، شكى برايش باقى نمى‏ماند، كه‏اين مزاياى كلى، و غير آن، كه قرآن مشتمل بر آنست، فوق طاقت بشرى، و بيرون از حيطه وسائل‏طبيعى و مادى است، و بفرض هم كه نتواند اين معانى را درك كند، انسان بودن خود را كه‏فراموش نكرده، و وجدان خود را كه گم ننموده، وجدان فطرى هر انسانى باو ميگويد: در هرمسئله‏اى كه نيروى فكريت از دركش عاجز ماند، و آنطور كه بايد نتوانست صحت و سقم و درستى‏و نادرستى آنرا بفهمد، و ماخذ و دليل هيچيك را نيافت، بايد باهل خبره و متخصص در آن مسئله‏مراجعه بكنى.

در اينجا ممكن است‏خواننده عزيز بپرسد كه اينكه شما اصرار داريد عموميت اعجاز قرآن‏را ثابت كنيد، چه فائده‏اى بر اين عموميت مترتب ميشود، و تحدى عموم مردم چه فائده‏اى دارد؟

بايد خواص بفهمند كه قرآن معجزه است، زيرا عوام در مقابل هر دعوتى سريع الانفعال و زودباورند، و هر معامله‏اى كه با ايشان بكنند، مى‏پذيرند، مگر همين مردم نبودند كه در برابر دعوت امثال‏حسينعلى بهاء، و قاديانى، و مسيلمه كذاب، خاضع شده، و آنها را پذيرفتند؟!با اينكه آنچه آنهاآورده بودند به هذيان بيشتر شباهت داشت، تا سخن آدمى؟

در پاسخ ميگوئيم: اولا تنها راه آوردن معجزه براى عموم بشر، و براى ابد اين است كه آن‏معجزه از سنخ علم و معرفت باشد، چون غير از علم و معرفت هر چيز ديگريكه تصور شود، كه سرو كارش با ساير قواى دراكه انسان باشد، ممكن نيست عموميت داشته، ديدنيش را همه و براى‏هميشه ببينند، شنيدنيش را همه بشر، و براى هميشه بشنوند عصاى موسايش براى همه جهانيان، و براى ابد معجزه باشد، و نغمه داوديش نيز عمومى و ابدى باشد، چون عصاى موسى، و نغمه‏داود، و هر معجزه ديگريكه غير از علم و معرفت باشد، قهرا موجودى طبيعى، و حادثى حسى‏خواهد بود، كه خواه نا خواه محكوم قوانين ماده، و محدود به يك زمان، و يك مكان معينى ميباشد، و ممكن نيست غير اين باشد، و بفرض محال يا نزديك به محال، اگر آنرا براى تمامى افراد روى‏زمين ديدنى بدانيم، بارى بايد همه سكنه روى زمين براى ديدن آن در يك محل جمع شوند، وبفرضى هم كه بگوئيم براى همه و در همه جا ديدنى باشد، بارى براى اهل يك عصر ديدنى‏خواهد، بود نه براى ابد.

بخلاف علم و معرفت، كه ميتواند براى همه، و براى ابد معجزه باشد، اين اولا، و ثانيا وقتى‏از مقوله علم و معرفت‏شد، جواب اشكال شما روشن ميشود، چون بحكم ضرورت فهم مردم‏مختلف است، و



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 7 بهمن 1389برچسب:, ] [ 17:53 ] [ عرفان احمدی ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 281
بازدید کل : 90579
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1





برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب

كد تقويم

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
بازدید وبلاگ :


قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

download

چت

قالب بلاگ اسکای

قالب وبلاگ

اخلاق اسلامی

قالب وبلاگ

فروشگاه اينترنتي ايران آرنا